فقط برای دلم
بوسه یعنی لذت دلدادگی ، لذت از شب لذت از دیوانگی ،
بوسه آغازی برای ما شدن ، لحظه ای با دلبری تنها شدن ،
بوسه آتش می زند بر جسم و جان ،
بوسه یعنی عشق من با من بمان. . . !!!
یک فلاسک چای و یک رودخانه که اعتماد به نفسش از دریا بیشتر است
و تنها یک دوربین ، تنها برای اینکه گرفته باشمت یک سکانس در آغوشم …
اینست تمام دغدغه های مردی که از وصیت کردن بدش می آید !
گویی من و تو را ،
در دو انتهای ریسمان عاشقی ،
به هم و در هم ، تنیده و بافته اند ...
شیرازه ی کتاب عشق منی تو ؛
از ازل .........تا........ به ابد...
سر به گوش من بگذار و آرام بگو:
دوستت دارم...
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ
ﯾﻪ ﺷﺒﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﺱ
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺩﺕ
ﻣﯿﺎﯼ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ
ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯿﺠﻮﺍﺏ
ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻥ
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﮕﯽ
ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ ...?
این روزا اگه کسی
حتی بااشک بهت گفت
عاشقتم
حتمابپرس تاساعت چند؟
بگــذار بـگـــویـــم ...
نـــاب تــریـن جــای دنـــیـا ، آغـــوش تـــوسـت !
جـــایـی مــــیـان دو بـازویت !
روی قـفـسه ی سیـنـه ات ...
ممـــاس بـــا قلـــبـت ...
همون قلبی که همه ی زندگی منه
تو لبخند می زنی
عشق آغاز می شود
من به سیب ها
مرتد می شوم
و دلیرانه
به بوسه های تو
زانو می زنم
عشقت را
به سر می گیرم
و معتکفِ
معبد آغوش تو می شوم
حــــــــوصله خواندن نــــدارم
حــــــــوصله نوشتن هــــم ندارم
این هـــــمه دلـــتنگی
...
...
دیــــگر نه با خـــواندن کـــم میشود , نه نـــــوشتن
دلــــم لـــــمس آغوشــــــت را میخواهد
فقط همـــــــین
من نمی توانم بخوابم مگر بدانم که امیدی هست ... من نیمی از شب را به آه کشیدن می گذرانم ... و در لحظاتی اندک هم که به خواب فرو میروم ، غرق در اندوه می شوم ... برای آن دست ها ... برای آن لب ها ... برای آن چشم ها ... برای آن ملاقات فردا ...
مـســافـــــرتــریــن آدَم دنــیـــــا هــــــم
دستـــــــ خـطـــی مـی خـــواهَـد کـه بـنـویـســــد بـَـرایــــش
" زود بَــرگـــــــرد
طـاقـــتــِ دوری اتــــــــــــ را نَــدارمــــــــــــ ✿
مـســافـــــرتــریــن آدَم دنــیـــــا هــــــم
دستـــــــ خـطـــی مـی خـــواهَـد کـه بـنـویـســــد بـَـرایــــش
" زود بَــرگـــــــرد
طـاقـــتــِ دوری اتــــــــــــ را نَــدارمــــــــــــ ✿
سه چیز را با احتیاط بردار:
قدم،قلم،قسم!
سه چیز را پاک نگهدار: جسم،لباس،خیال!
از سه چیز کار بگیر:
عقل،همت،صبر!
از سه چیزخود را نگهدار:افسوس، فریاد، نفرین کردن!
سه چیز را آلوده نکن:
قلب،زبان،چشم!
اما سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن:خدا،مرگ و دوست خوب
مخـــاطب شعر های من
معشــوقی است که هنوز به دنیــــا نیامده
نه تویـــــی که مدتهاست از دنیای من رفتـــــه ای
ایـن شــعرهـــا
بـــرونــد بــه جــهنّم
مــن فقــط
دیــوانـه ی آن لحــظه ام…
که قــــلبت…
زیــــر ســـرم
دسـت و پـــا بزند…
تو اولین عشقه منو آخرین عشق من توی نرو منو تنها نزار که سرنوشته من توی هرگز نمی شد باورم از جدای حرف بزنی تو زندگیم بعد خدا تو خدای قلب منی دوست دارم به خدا بی نهایت به عشق تو به روی تو دیگه دل کرده عادت به تو من محتاجم مثل ظلمت به روشنی به خدا این ظلمه دل عاشق رو بشکنی عشق من با من باش اشکامو دامن باش تا که دنیا دنیاست دوست دارم به خدا بی نهایت
می گویند : شاد بنویس …
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد…
اما با چشمهای ِ خیس … !
به کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت : بازی. به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی. به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت. به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر. به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریست
آهاى تویى که جاى منو گرفتی!!!
یادت باشه :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلی پاستیل دوست داره ...
هی بهش نگو این کارو کن ؛اون کارو کن, عصبی میشه ....
وقتی مریضه حالشو بپرس دوس داره بدونه نگرانشی ...
چیزی را تكرار نكن بدش میاد , نصیحتش نكنی ی وقتا دوس نداره ....
خسته که باشه صداش دیوونت میكنه یا وقتی از خواب پا میشه ....
.
.
یادت باشه که...
اون همه چیزِ من بود حق ندارى اذیتش کنی ...!!!